این روزا خیلی از خودم ناراحتم .حس می کنم این من ،من چند سال پیشم نیست ، باید برگردم به
اون روزها و رابطه ام با آرشام بهتر بشه باید برگردم به قبل که تمام حرکاتش برام لذت بخش بود باید از
دیدن حرکات قشنگ کودکانه اش لذت ببرم این منم که عوض شدم و حوصله ام کم شده اون بچه است
من دیروز حسابی اعصابم ریخت بهم آرشام دندونش درد میکرد خواستم ببرمش دکتر جورنشد به خاطر
درد دندون دیشب مجبور شد یه مسواک درست حسابی بزنه وقول داد دیگه شکلات وبیسکویت وکیک
نخوره
خیلی ناراحتم که توی این سن دندون درد رو تجربه کرد بعضی وقتا دلسوزی های بی مورد
باعث این اتفاقا میشه هر چند من مجبورش میکنم به مسواک زدن ولی خریدن کیک و کلوچه از طرف
خودم براش باعث دندون دردش شده و من باید قبل از اون خودم رو سرزنش کنم .ببخش پسرم . ببخش
که باعث شدم اذیت بشی باید برگردم به اون روزا که وقتی چشمم یه صورت گلت می افتاد وتو یه کار
بد میکردی مثلا ناخواسته یا حتی از روی شیطنت آب می ریختی رو فرش وبا دیدن من می زدی زیر
خنده وپا میذاشتی به فرار ومن هم دنبالت می کردم که وایسا کجا در میری باید تنبیهت کنم اون
وقت یه بوس میذاشتم رو لپای قشنگت وروی خال خوشگلی که رو گونه ات بعد میگفتم اینم تنبیه
بعد همدیگه رو سفت بغل می کردیم ومیزدیم زیر خنده
پسر گلم قول میدم حرکات ،حرفها وحتی
رویاهای زیبای کودکیت رو از دنیای زیبای خودت ببینم که پر از قشنگی وطراوته خوش به حالت با
این دنیای قشنگت که همیشه آسمونش برات آبی و زیباست و هر روز یه روز تازه است برات . خوش
به حالت که قهر ودلخوریات فقط یه لحظه است وآشتی یات بی نهایت ادامه دار .خوش به حالت که
قدر لحظه ها رو میدونی امیدوارم همیشه همین جوری شاد ،زیبا و باطراوت باشی و رو لبات گل
قشنگ لبخند بشینه ..الهی آمین
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
نظرات شما عزیزان: